باران این رحمت الهی هنگامی که می بارد به تعداد قطره های کوچکش به دلمان صفا می بخشد
باران در فرهنگ ما که به نعمت الهی معروف است هنگام نزول خود به خود در دلمان رقت ونرمی بوجود می اورد
ودر روایت هست که ساعت استجابت دعا هنگام نزول قطره های باران است
وچه زیباست هنگامه باران لب به ذکر معبود درجزرومد باشدوجایگاه باران درادبیات و شعر فارسی ازلطافت خاصی سرشاراست وهمه شاعران چه قدیم وچه معاصر دراین زمینه ذوق وفن خود را به نگارش گذاشتند وهمه ما در کودکی وایام خوش دبستانی شعر باز باران باترانه می زند بر بام خانه...........رااز بریم
برآن شدم تا اشعاری در این زمینه از شاعران شکرشکن سرزمین مان را تقدیم حضورتان کنم
باشد که لطافت باران ولطافت شعر موجب لطافت روح مان گردد
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
سیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرد
در سنگ خاره قطره باران اثر نکرد
یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار
.....حافظ .....کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد
از سر خواجگی کون و مکان برخیزم
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم
بر سر تربت من با می و مطرب بنشین ...حافظ
آخرین برگ سفرنامه باران این است
که زمین چرکین است.......شفیعی کدکنی
در این دنیای درندشت
هرچیزی به نحوی بالاخره زندگی می کند
باران که بیاید
بید هم دشمنی های خود را با اره فراموش خواهد کرد.....سیدعلی صالحی
وای ؛ باران باران
شیشه ی پنجره را بَاران شست.
از دل من اما ،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران باران
پرمرغان نگاهم را شست.....حمیدمصدق
قاسم دلفیه (سعدی)