سید محمد سعید جعفری کرمانشاهی 18 بهمن ۱۳۳۱ در قصرشیرین و در ایام تصدی پدرش بر
گمرک خسروی به دنیا آمد. سلسله ایشان از سادات قدیمی و اصیل کرمانشاه بود و با چهل
واسطه به امام حسن ابن علی ابن ابیطالب(ع) میپیوست.
سید شجاع الدین جعفری،
برادر سعید، نقل میکند: «شبی که مرحوم آقاسعید در بامداد آن، شهید شدند دستهی ما
عملیات داشتیم. یکی دو ساعت به غروب مانده بود که آقا سعید به من گفتند: «آقا شجاع
برویم غسل کنیم.» نزدیک محل استقرار ما در قره بلاغ یک موقعیتی بود به نام چم امام
حسن(ع) که از سر شاخههای رود الوند به حساب میآمد، آب زلالی داشت و عمقش هم
تقریباً به اندازه یک نفر بود.
در مسیر تا چم امام حسن (ع) آقا سعید با من
صحبت میکرد. از اهمیت امر به معروف و نهی از منکر و لزوم پرهیزکاری سخن میگفت.
...صحبت هایمان تا زمان بیرون آمدن از آب ادامه یافت. توصیه هایی به من فرمود از
جمله آنکه گفت: «شاربت بلند شده آن را کوتاه کن» و فرمود که: «تو الان در سِنّی
قرار داری که در معرض نگاه حرام هستی. چشمانت را پاک نگهدار و از گناه دوری کن» عرض
کردم: «آقا سعید روزگار طوری نیست که بشود تقوا را آنطور که شما میگویید نگه داشت.
صبح که از منزل بیرون میآئیم کسانی را میبینیم که حجابشان را درست رعایت
نمیکنند»
آقا سعید همانطور که سرش را با حوله خشک میکرد، پرسید: «سن شما
بیشتر است یا من؟» گفتم: شما. حوله را از روی صورتش کنار زد و گفت: «به وجود مقدس
امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) تا به امروزیک نگاه حرام نکردهام» این قسم
بزرگترین قسم سعید بود و چنان این حرف را محکم زد که اشک در چشمانم حلقه بست... .
شهادت در حالت سجود
آقای داریوش بذری همراه سعید در 4 آبان
1358، اتفاقات آن روز را اینگونه میگوید: «... با مشخص شدن مسیر، به صورت صفی حرکت
کردیم. شهید سید محمدسعید جعفری و شهید بختیاری نفرات اول و دوم بودند و من پشت سر
آنها در حال حرکت بودم. آقای علی اکبر همتی و شهید بابایی نیز بعد از ما قرار
داشتند. با فاصلهای حدود سیصدمتر برادران شهید جعفری نیز میآمدند.
در طول
مسیر چندین بار من و علی اکبر همتی از شهید جعفری درخواست کردیم تا با توجه به
شناخت مسیر، ما پیشاپیش گروه حرکت کنیم ولی انگار او کلام ما را نمیشنید. در آن
لحظات پیش خودم فکر کردم که شاید ایشان به جهت موضوعی که چند شب پیش در بلندی
قراویز اتفاق افتاد از ما مکدر شده است اما بعداً فهمیدیم که اینطور نیست. انسانهای
آسمانی به آسمان تعلق دارند و کلام زمینیها را نمیشنوند. «مَضْرُوبَةٌ بَینَهُمْ
وَ بَینَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ اَلْعِزَّةِ وَ أَسْتَارُ اَلْقُدْرَةِ» (خطبه حضرت
امام علی (ع) در خلقت آدم و آسمانها و زمین).
به پیکر شهدا که رسیدیم ایشان
و شهید عزیزی که اهل نهاوند بود جلو رفتند، من در فاصله چند متری آنان قرار داشتم.
شهید باقر بابایی و علی اکبر همتی از پشت سر دویدند و بین من و آن عزیزان قرار
گرفتند ناگهان نور و صدای دو یا سه انفجار دیده و شنیده شد و همهی ما بر روی زمین
افتادیم. پس از لحظاتی متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده، به آرامی برخاستم، دیدم که
شهید جعفری رو به قبله و به حالت سجده بر زمین افتاده بود.»
www.rajanews.com